مگر میشود سازمان عریض و طویلی مانند حفاظت از محیطزیست برای حراست و جلوگیری از انقراض یک گونه دیگر از موجودات نادر سرزمینمان بودجه کافی نداشته باشد و دست به دامان علاقهمندان حیات وحش شود؟
زیست بوم/عماد صادقی نسب: تاثیر پویشهای مردمی بر جامعه و عملکرد این حرکتهای مردمی بهمثابه تلنگری برای اندیشیدن به مشکلات مطرحشده، موضوعی است که نمیتوان آن را انکار کرد؛ همانا بسیاری از پویشهای مردمی که روزگاری از یک گروه چندنفره شروع شدند، حالا به نتیجه رسیدهاند و رشد و تعالی جامعه را سرعت بخشیدهاند.
اما در این میان، گاهی پویشهایی مطرح میشود که بهنظر میرسد برای شروع آنها و مهمتر از همه، همراهکردن یک ملت با آن فکری نشده و بیشتر شبیه به یک مد روز است. کمپین حفظ یوز ایرانی که حالا آثار آن بر روی عکسهای جمع کثیری از فعالان فضای مجازی به چشم میخورد و دیگران را به حمایت از یوز ایرانی تشویق میکند، یکی از پویشهاییست که بهنظر میرسد فکری در پس خود ندارد.
پویش مردمی و داغ این روزهای فضای مجازی، با شمارهگیری یک کد از طریق تلفن همراه آغاز میشود اما پایان آن مشخص نیست. روشن نیست که پولهای دریافتی از مردم در قالب حمایت از یوز ایرانی در چه مسیری هزینه میشود و مهمتر آنکه آیا مشکل اصلی سازمان حفاظت از محیطزیست کشور فقدان بودجه است؟
مگر میشود سازمان عریض و طویلی مانند حفاظت از محیطزیست برای حراست و جلوگیری از انقراض یک گونه دیگر از موجودات نادر سرزمینمان بودجه کافی نداشته باشد و دست به دامان علاقهمندان حیات وحش شود؟
آیا بعد از گذشت سالها، هنوز به این نتیجه نرسیدهایم که سازوکارهای مناسب در سازمانی مانند حفاظت از محیطزیست وجود ندارد و آنچه قطار حیات وحش ایران را به دره نابودی کشانده، مدیریت ناکارآمد یا هزینهکرد بودجه در پروژههای بیثمر بوده و نه فقدان یا کمبود بودجه؟
اگرچه اقدامات سازمان حفاظت از محیطزیست در سالهای اخیر بسیار برجسته است و نجات دریاچه ارومیه از خشکی مطلق تنها یکی از آنهاست، اما راهانداختن پویشهای بیهدف و بیثمری همچون «نجات یوز ایرانی» آن هم از طریق جذب منابع مالی یا درج نشان پویش بر روی عکسهای علاقهمندان، در حالی که هیچ اقدام عملی و قدم راسخی برای حفظ و حراست از گونههای حیوانی برداشته نمیشود، نخواهد توانست حیات وحش وطن را از مرگ نجات دهد.